اولين جنبشها در نهضت تشيع


دوره شانزده ساله اي که با خلافت عثمان در 24 ه.ق و با سوء قصد به جان علي عليه السلام 41 ه. ق ختم مي شود نقطه عطف تکوين تشيع به حساب مي آيد، چرا که اولا تمايلات شيعي در آن آشکارتر مي گردد. و ثانيا حوادثي که بوقوع پيوست جنبه فعالي به نهضت شيعي داد. بنابراين دوره اي بود که شيعيان به بيان انديشه خويش در مورد جانشيني علي عليه السلام پرداختند. دو خليفه اول براي افراد طوائف خود سهم بخصوصي را در حکمراني جامعه مسلمان قائل نبوده و طوائف آنها داراي اعتبار سياسي زيادي نبودند، اما در مورد عثمان اينطور نيست، زماني که عثمان به خلافت رسيد اموي ها اين انتخاب را نه تنها موفقيت شخص عثمان دانسته بلکه آنرا پيروزي تمام طائفه انگاشتند. و عثمان نيز از بذل مساعدت بر خويشان خود هرگز دريغ نمي کرد. اين يک اصل تاريخي است که در فاصله چند سال خلافت عثمان امويها در ميان خود مدعي حکومتهاي کوفه، بصره، شام و مصر بودند. عبدالله بن سعد بن ابي سرح برادر رضاعي عثمان و وليد بن عقبه برادر ناتني عثمان هر کدام رفتارهاي وحشيانه اي را نسبت به مردم ابراز مي کردند. با چنين سوء رفتارها گروهي از قاريان کوفه مانند مالک بن حارث النخعي، سليمان بن صرد خزاعي، حجر بن عدي کندي و ديگران تحريک شده و نسبت به اين رفتارها اعتراض کردند. اما بي نتيجه ماند و برخي نتيجه عکس داد. وجود اسامي اين قاريان ممتاز نقش اساسي در شکل گيري رهبران نهضت شيعي در کوفه به خود گرفت. آنان در جبهه اول ارتش علي عليه السلام در جنگهاي جمل و صفين قرار داشتند و حتي پس از قتل علي عليه السلام هرگز با معاويه سازش نکردند. اين برخوردها با قاريان که روشنفکران جامعه محسوب مي شدند مهر عدم محبوبيت عثمان را در خلافت نهاد. اوج اشرافي گري در اواخر حکومت عثمان ابوذر غفاري را که از رهبران صريح اللهجه منتقدين حکومت عثمان به حساب مي آمد برانگيخت و دولت را مورد اعتراض قرار داد که عثمان ابتدا او را به شام و سپس به ربذه تبعيد کرد.
موضع اصحاب که برجسته ترين آنها علي عليه السلام و طلحه و زبير بودند در اعتراض بطور يکسان فريادگر بودند. علي عليه السلام با توجه، به موضع عثمان نسبت به ابوذر که دستور داده بود هيچکس در تبعيد ابوذر او را بدرقه نکند. جز مروان، با اين حال امام علي عليه السلام با حسنين و عمار ياسر ابوذر را تا مقدار زيادي راه بدرقه نمودند.
آنچه حائز اهميت است نمود رفتارها و حرکات انقلابي شيعه در اين دوره است که هر يک به شکلي ظهور و تکوين تشييع را رقم زدند: گروهي با تبعيد چون ابوذر، گروهي با مصلوب شدن چون ميثم و ريشه الهجري گروهي با سفر به اطراف و اکناف تا تخم نارضايتي را عليه حکمراني عثمان بپاشند افرادي چون محمد بن ابي بکر و محمدبن ابي حذيفه براي برانگيختن مردم به مصر رفتند، حتي بيوه هاي پيامبر بخصوص عايشه نيز به خليفه اعتراض کردند. عايشه خليفه را با عنوان « نعثل» [ ريش بزرگ و سينه پشمالو ] سرزنش کرد.
البته اميرالمومنين عليه السلام از طرفي موج خروش مردم عليه عثمان را رهبري مي کردند و در آرام کردن مردم مي کوشيدند، ايشان حسين عليهماالسلام را به عنوان محافظ بر خانه عثمان نهادند اما سرانجام عثمان کشته شد. پس از عثمان علي عليه السلام تنها نامزدي شد که در انتخابش اکثريت بزرگي از جامعه شرکت فعالانه داشتند چرا که در ميان خلفا او تنها کسي بود که بخاطر شرايط و محيط ولادتش، اصول الهي و دودماني جانشيني پيامبر در اوجمع بود. قتل عثمان نتيجه انقلاب همگاني فقر، نارضايتي سرکوبي و مردم محروم عليه استيلاي اقتصادي سياسي و اشرافي بود.
معاويه که بر شام حکمفرما بود سياست خلافت فرزندان عثمان را فرياد مي زد چرا که مي مي دانست در خلافت علي عليه السلام جائي براي فرمانروائي او نيست. حاميان علي عليه السلام بخصوص قراء، به شدت مخالف هر گونه مصالحه اي با معاويه بودند و مالک اشتر با علي عليه السلام مشورت کرد که خود را در مکاتبات با حاکم درگير نکند. واقعه صفين و ظهور خوارج به سرعت موقعيت علي عليه السلام را بحراني کرد و در حالي که حضرتش خود را براي مبارزه نهائي عليه حکومت شام مهيا مي کرد يکي از متعصبين خارجي به نام عبدالرحمن بن ملجم ايشان را به شهادت رسانيد. بايد توجه داشت که جانشيني اميرالمومنين عليه السلام با مقاومت زياد بعضي از اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله روبرو شد. و اولين جنگ داخلي در اسلام را نتيجه داد ولي در عين حال همين جريانات داخلي حرکت و موجي عظيم را در بنيان و تکوين تشييع ارائه نمود.
يعقوبي سخنان برخي از اصحاب را در ستايش اميرالمومنين و بيان احساسات آنان را در انتصاب ايشان بيان مي کند مانند مالک بن حارث النخعي با اعلام اينکه علي عليه السلام وص الاوصياء (وصي از ميان اوصياء پيامبر) و وارث العلم الانبياء (وارث دانش پيامبران) با وي بيعت مي کند. نسلهاي بعدي شاعران شيعه که بهترين نمونه هاي آن کميت، کثير، سيدالحميري و فرزدق مي باشند اصطلاحات وصي و نظاير آن را در ارجاع به علي عليه السلام بکار مي برند.

نتيجه گيري:

در اسلام گروهي پرهيزگار از مردم وجود داشتند که علي عليه السلام را مظهر و نماينده خود مي دانستند اين گروه مورد حمايت طبقات جامعه و برخي از انصار مدينه بود و تمام کارها از جمله جنگ جمل بهانه هاي معاويه براي اين بود که جلوي اين تلاشها گرفته شود چرا که ظهور اين گروه (شيعه) خطر جدي براي اشرافيت مکه بود و تمامي از دين خارج شدگان بشمار مي رفت.
کساني که علي عليه السلام را در جنگ جمل و صفين ياري کردند حزب علي (شيعة يا العلوية) خوانده شدند.
رتبه هاي شيعيان به چهار مقوله تقسيم شد: الاصفياء (دوستان صميمي)، الاولياء (دوستان فداکار)، الاصحاب (ياران)، شرطات الخميس (طبقه برگزيده).
منبع: کتاب شيعه شناسي / تفکر سياسي شيعه